محمود بن لبید و دلیل گریه حضرت زهرا سلام الله علیها
«محمود بن لبید» می گویید : من روزی رفتم قبرستان بقیع ، دیدم صدای گریه می آید . خانومی با چهار بچه نشسته و دارد اشک می ریزد . جلو رفتم ، متوجه شدم فاطمه است . عرض کردم ، دختر رسول خدا ! این گریه شما مارا آزار می دهد و برای ما سخت است چرا گریه می کنید ؟ (این قصه را مرحوم شیخ عباس در بیت و الاحزان آورده است .) حضرت فرمود : پسر لبید ! دو مصیبت ، دارد مرا از پا در می آورد ، یکی فقدان پدرم رسول خدا ست. هر کسی بمیرد ، پس از چند وقت مصیبت کاهش می یابد ، ولی از روزی که پدرم رسول خدا از دنیا رفت ، روز به روز داغش برای من بیشتر می شود . « اذا مات یوما میت قل ذکره وذکر ابی مذ مات و الله اکثر »
به قول یکی از مراجعی در گذشته که می فرمود : نمیدانم چه شده ! هر وقت روضه حضرت زهرا علیه السلام خوانده می شود تازه است . مثل اینکه جریان مصیبت دیروز بوده است . امام (ره ) از شهادتش چند سال می گذرد ، هنوز که هنوز است حرارتش خاموش نمی شود . آری ! محمود بن لیبد ! پدرم از روزی که از دنیا رفت ، هروز که می گذرد ، داغش شدید تر می شود . دیگر مصیبت ظلم های است که به امیر مومنان می شود . محمود بن لبید می گوید : گفتم ، گفتم دختر رسول خدا ! چرا پدر بزرگوارت قضیه ولایت امیر المومنین را تمام و محکم نکرد تا خیال مردم راحت شود ؟ وجود مقدس زهرای مرضیه فرمود: ( یا بن لبید و اعجباه انسیتم یوم غدیر خم ) پسر لبید ! این چه حرفی است ، بابای من مگر دز غدیر نفرمود . مگر از جریان سقیفه تا غدیر چند روز فاصله است ( هفتاد هشتاد روز بیشتر نگذشته است ) مگر پدرم برای کسی عذر گذاشت ؟ محمود بن لبید ( به تعبیر بنده ) می گوید : زبان درازی کردم و گفتم : ای دختر رسول خدا ! درست است که پیغمبر فرمود ، اما شاید مردم یادشان رفته باشد ! چرا امیر المومنین خودش بلند نمی شود و بیاید و از حقه خودش دفاع کند و به مردم بگوید من امام هستم و اینها غصب کرده اند ؟ فاطمه علیه السلام فرمود : پسر لبید ( مثل الامام مثل کعبه ) امام مثل کعبه است . مردم می روند سراغ کعبه ، کعبه که سراغ مردم نمی رود ، یعنی مردم باید سراغ امام بروند . امام مشروعیتش با خداست ، ولی مقلوبیتش با مردم است .
استاد رفیعی
- ۹۹/۱۰/۱۶